اندر احوالات گوشواره
بعد از ظهر همون روزی که گوشت را سوراخ کردیم قسمت پشتی یکی از گوشواره ها گم شد منم از ترس اینکه دوباره سوراخ گوشت ترمیم نشه تندی آزانس گرفتم و دوباره راهی مطب شدم تا یکی دیگه جایگزین اون گوشواره کنم. بعد از اینکه خانم پرستار یه نواش را داد برای اولین بار من و تو تنهایی پیاده راهی مرکز شهر شدیم.. چقدر سخت بود تنهایی ولی خوش گذشت.. از امروز یاد گرفتی که شست پاتو می خوری ای دخمل شیطون من...
نویسنده :
گلی جون
17:40